نقش آموزش وخدمت در رهایی وتجربه من

آموزش وخدمت درکنگره دو چیزی هستندکه مکمل همدیگر هستندوبه هردونیاز است .من در کنگره آموزش می گیرم تا خدمت کردن را بیاموزم وهمچنین خدمت می کنم تا آموزش ببینم.
زمانی که وارد کنگره شدم چون تخریب بالایی داشتم بدنم هیچ نوع حرکت وفعالیتی نداشت و دوسال بود که هیچ نوع فعالیتی نداشتم وقتی درکنگره سفرموآغاز کردم در طی سفراگر مراسم بودوچایی یا غذایی می دادنددرآماده سازی آن به من مسئولیت می دادندا از این طریق فعالیتی داشته باشم و هم جسمم از تنبلی بیرون بیاید وهم یاد بگیرم در خانواده هم خدمت کنم.در کنگره به من آموزش دادند تا خدمت کردن را بیاموزم وزمانی که آموزش را فرا گرفتم خدمت می کردم.باز اینجا تمام نمی شد من خدمت می کردم تا دوباره آموزش ببینم،آموزش ببینم تا نقطه تاملم بالا برود،آموزش ببینم تا مسئولیت پذیر باشم.من خب رهایی را تجربه نکردم ولی این را خوب می دانم که زمانی که خدمت می کنم هرچند کم ودرتوانم اماهمین خدمت است که باعث می شود حالم خوب شود وبا سراسر انرژی به سمت خانه حرکت کنم.

این را من باید بدانم اگر خدمت می کنم فقط بخاطراین است که حالم خوب شودواگر این خدمت منجر به حال خرابی خود ویا دیگران شود،این خدمت دچارنقص است وباید ما در این راستاتمام آموزشها راببینیم وخدمت کردن را درست بیاموزیم وانجام بدهیم تا بتوانیم به دیگران منتقل کنیم.
خیلی ها پشت این درب کنگره هستندکه می خواهندبه کنگره بیایندوروزی می آید که اجازه ورود آنهاهم صادر می شودوبه کنگره می آیندومااگراین آموزشهارا درست فرا گرفته باشیم می توانیم به آنهامنتقل کنیم که همین هم نوعی خدمت است که شاید در سفر دوم هم اتفاق بیافتدولی وقتی دل کسی را بدست بیاوری وعزیزی را به رهایی برسانی وخانواده ای را از ای بلا نجات بدهی این شادی و پاداش این کار به شما می رسد.
وچه خدمتی بهتر از اینکه نفسی را احیاء کنی واحیاء کردن نفس بزرگترین خدمت به خود ودیگران وبه کنگره می باشد.